دیروز نهمین نشست شهر اسلامی با حضور دکتر سید محسن حبیبی توی سالن اجتماعات کتابخونه مرکزی شهرداری اصفهان برگزار شد. جلسه فوق العاده خوب و انرژی بخشی بود. هر چند ساعت ۱۱ جلسه مهم اداری برای ما گذاشته بودن و تأکید کرده بودن سر وقت تو جلسه باشیم، ولی بهر حال حدود ۴۵ دقیق از صحبتای دکتر رو شنیدم. برام جالب بود که بر خلاف نشست قبلی که سه شنبه همین هفته از سلسله نشستای فرهنگ و معماری برگزار شد اینبار حجم جمعیت و البته مقامات به حدی بود که توی کریدورها و لابی بیرون هم افراد نشسته بودن از طریق ویدئو پروژکتور به سخنرانی دکتر گوش میدادن. یه چیزی که دکتر گفتن و برام جالب بود این بود که با توجه به این شعر: "چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی" و باستناد بنیان معرفتی که این شعر بر اساسش گفته شده میتونیم مبنای جعل واژه نصف جهان رو برای اصفهان تبیین و تفسیر کنیم: اینکه اصفهان، اصفهان صفوی، بازنمود جهان مثالیه که در آسمانها قرارداره... و نه به معنی نیمی از فیزیک این دنیا یا جهان معمور. برای من جالب بود چون ما این تعبیر رو در مورد کعبه هم داریم که در برابر و به محاذات کعبه در آسمان چهارم و بروایتی در آسمان هفتم، خانه ای شبیه کعبه به اسم "بیت معمور" وجود داره که هر روز فرشتگان در اون خدای واحد رو تسبیح میگن: وَ الطُّورِـ وَ کِتَـَابٍ مَّسْطُورٍ ـ فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ ــ وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ! قبل از صحبتای آقای دکتر حبیبی، اقای دکتر قاسم زاده معاون جدید فرهنگی اجتماعی شهرداری اصفهان چد دقیقه صحبت کردن که اونم پر از انرژی بود. یه صحبت جالبشون این بود که گفتن من وقتی به رونق تمدنی زمان صفوی فکر میکنم و در رمزگشایی چرایی این موفقیت بزرگ به این نکته میرسم که دولت صفوی با درکنار هم قراردادن "هنرمندان" و "اندیشمندان" با خودشون تونستن پایه های تمدن جدیدی رو بنیان بذارن در حقیقت از همنهشتی دولتمردان، اندیشمندان و هنرمندان چنین واقعه ای در تاریخ ما رخ میده و امروز هم اگه بناست ما به کار تازه ای در حوزه تمدنی دست بزنیم این راه میتونه پاسخ مسئله باشه. موضوع دیگه ای که دکتر گفتن این بود که ما امروز به تمدن و آثار سلجوقی، صفوی و قاجار مباهات میکنیم. آیا قراره پونصد سال دیگه باز هم به این دوره های تمدنی استناد بشه یا ما هم میتونیم تمدن و جلوه های تمدنی جدیدی مربوط به دوره خودمون برای آیندگان ایجاد کنیم. و آیا جهان نما، مصلی و .. میتونن به عنوان نشانه های تمدن امروز ایران برای آیندگان قابل افتخار باشن؟!...
موضوعی که ذهن من رو درگیر کرده اینه که معتقدم اثر هنری اولا بازنمود تفکر و شخصیت خالق اونه و ثانیا ادراک اثر هنری از فردی به فرد دیگه متغیره. ما این موضوع رو میتونیم تو مکاتب روانشناسی و همینطور فلسفی مطالعه کنیم. مثلن ملاصدرا معتقده مراتب ادراک شامل حس، خیال و عقله. با توجه به اینکه هر فرد در نوع احساس، قوه خیال و درجه عقل با دیگری متفاوته بنابراین ادراک افراد با هم دیگه متفاوته. عین القضات همدانی میگه: جوانمردا! این شعرها را چون آینه دان. آخر دانی که آینه را صورتی نیست در خود. اما هر که نگه کند صورت خود تواند در آن دیدن. همچنین می دان که شعر را در خود هیچ معنایی نیست. اما هرکسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست. و اگر گویی: «شعر را معنی آن است که قایلش [سراینده اش] خواست و دیگران معنی دیگر وضع می کنند از خود». این همچنان است که می گوید: «صورت آینه، صورت صیقلی است که اول آن صورت نموده»! و این معنی را تحقیق و غموضی هست که اگردر شرح آن آویزم از مقصود باز مانم!.
حالا! اگه بنا باشه ما حوزه تمدنی جدید برپا کنیم که آثار و تظاهرات خارجی اون (مثل آثار معماری اون)، حداقل در حد معماری صفوی باشن، که بیانگر حکمت جاری و ساری در ذهن و روان خالقان اون آثاره و با توجه به روحیات و شخصیت روانی امروز مردم جامعه ما و رذائل اخلاقی مردم ما ازجمله دروغ و تظاهر نهادینه شده در شخصیت ماها(یعنی همون سه دسته ای که دکتر قاسم زاده گفتن!) آیا اصولن امکان حصول مراد و دستیابی به نتیجه مورد نظر قابل تصور هست؟؟...


پانوشت: عکسها از سایت ایمنا و همینطور دبیرخانه شهر اسلامی برداشت شده.

