ارگشهــــــر
وبلاگ تخصصی معماری و شهرسازی
سه شنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۰

     در تجربه حضور در بافت های دست نخورده شهرهای قدیمی مانند قسمت هایی از بافت شهرهای یزد و کاشان احساس خوشایند و آرامش بخشی نصیب مان می شود: همان احساسی که هنگام گوش سپردن به قطعه ای از موسیقی ایرانی تمام وجود آدمی را فرا میگیرد. هنگامی این اثر خوشایند بیشتر خود را نشان می دهد که لختی چشمانمان را بسته و خود را در میان یکی از خیابان های معمولی شهرمان تصور کنیم. در لحظه ، حسی از آشوب، ناامنی و بی نظمی، حسی شبیه ترس همراه با اضطراب جای آن آرامش را پر میکند و ضربان قلبمان شدیدتر می شود.

    علت خوشایندی روانی حضور و زندگی در بافت های قدیمی شهرهای ایران و علت ماندگاری ذهنی آن ها چیست؟ به عبارت دیگر چه چیزی سبب ایجاد کیفیت و ارزش این بافت ها میگردد؟ برای پاسخ میتوان به کیفیت های ذاتی محیطی موجود از یک سو و برداشت فضاهای ذهنی، ادراکات و احساسات افراد اشاره نمود. یکی از کیفیاتی که در محیط های ذکر شده به کمال دیده میشود کیفیت تنوع است. تنوع (Variety)، آنجا که به حضور عناصر متعدد در محیط مربوط است و گوناگونی (Diversity)، آنجا که به وجود گونه های مختلف و متفاوتی از یک عنصر، کاربری یا ساختمان بر میگردد، از ویژگی هایی است که باعث ارتقاء کیفیت محیط خواهد شد. معهذا علیرغم وجود مجرد این کیفیات در محیط زندگی امروز ما، آنچه که محصول نهایی است فضایی فاقد کیفیت هماهنگی و حتی هویت است و اغتشاش ذهنی و بصری نتیجه ای است که با حضور در این محیط گریبانگیر میگردد. وجود این کیفیت (تنوع) ، در عناصر معنایی عام دارد. به عبارت دیگر همه عناصر عینی در اطراف ما، پذیرنده این ویژگی هستند و به همین نسبت در همپیوندی عناصر گوناگون خطر ابتلا به اغتشاش وجود دارد. متأسفانه مرز بین تنوع و اغتشاش همواره مخدوش بوده و از این جهت متخصصین رشته در پی بیان معیارهایی برای آن برآمده اند. بطور مثال برای ایجاد تنوع در جداره ها از اصولی نظیر پیوستگی کالبدی، تباین و ... استفاده میشود. اما با ایجاد تباین شدید و عدم وجود پیوستگی مناسب کالبدی، کیفیت بصری و روانی محیط پایین آمده و در راستای اصلاح آن بحث محصوریت و ارائه الگوهایی برای تعیین درجات آن مطرح می گردد. به بیان دیگر راهکارهایی که در زمینه ی اصلاح موضوع مطرح میگردد غالبا به یکی از عوامل موجد تشتت و نابسامانی بصری می پردازد و سایر عوامل به فراموشی سپرده می شود و اصولا از این موضوع غفلت می شود که "مجموع" عناصر، عوامل و نیز شرایط است که بوجود آورنده اغتشاش مورد بحث می گردد.

      این موضوع در تمام مقیاس های حوزه عمل طراحی شهری به چشم میخورد. در اثر توسعه های کالبدی شهرها در گذشت زمان و بویژه در دوران متأخر (بعد از دوره ی پهلوی اول) و به دلیل تحولات عمده ی فنی ، اجتماعی و اقتصادی، تنوع کالبدی به سمت اغتشاش کالبدی پیش رفته است. از عرصه های کالبدی که نمونه مناسبی برای پرداختن به این موضوع  تلقی می شود میتوان از خیابان های بافت مرکزی – قدیمی شهر تهران نام برد.در حقیقت در چنین عرصه هایی عنصر زمان نیز در بروز نوع جامع تری از تنوع وارد می شود.

      در تحقیقی که برای درس مبانی طراحی شهری به راهنمایی دکتر کورش گلکار تنظیم گردیده ابتدا به تبیین واژه "کیفیت" بطور عام و نیز "کیفیت تنوع"، همچنین تفاوت دو واژه Diversity و Variety، مطالعه ی مبانی نظری و مفاهیم شکل دهنده و عناصر سازنده تنوع پرداخته و بر این اساس تلاش بر تبیین معیارهایی به منظور تعریف و تشخیص آن کیفیت قرار میگیرد. این معیارها به نحوی بیان می گردد که بتوان بر اساس آن "تنوع" را شناسایی و ارزیابی نمود و تبیین آن با مطالعه، بررسی و تحلیل مبانی نظری معماری و شهرسازی و قوانین بصری  صورت گرفته است. در نهایت ضمن بررسی آثار مثبت ناشی از "کیفیت" تنوع از جمله هویت و وحدت به "ضد ارزش" اغتشاش و آشفتگی به عنوان ناهنجاری موجود در محیط پیرامون با امعان نظر به نمونه موردی خیابان ناصر خسرو پرداخته شده است.

کلمات کلیدی: کیفیت، تنوع، وحدت، هماهنگی، نظم، اغتشاش، هرج و مرج

                                     

                                       

                                      

                                       

                                                   

                                    

                                    

                                   

                                                 

                                        

                                      

ارسال شده توسط امیرحسین دهقانی در ساعت ۴:۴۷ ب.ظ |

سه شنبه بیستم دی ۱۳۹۰

      تجربه حضور در دانشگاه شهید بهشتی سرشار از آموزه هاست. یکی از آخرین آنها به امتحان درس مبانی جامعه شناسی بر میگردد. روز شنبه این هفته اتفاق جالبی سر امتحان این درس افتاد: استاد درس، دکترپرویز پیران به عنوان یکی از سوالات، متنی شامل مناظره دو نفر: پیمانکار و مشاور را ذکر و خواسته بود بیان کنیم چرا این مناظره حتما میباید در ایران اتفاق افتاده باشد. تقریبا همه، تحلیل های مفصلی در باره موضوع نوشته بودند....

   شخصی سوار بر بالن در حرکت بود. ناگهان به یاد آورد قرار بسیار مهمی با کسی دارد. از آنجا که دقیقا نمیدانست کجاست بنابراین ارتفاعش را کم کرد و از شخصی بر روی زمین پرسید: من با کسی قراری دارم آیا شما میتوانید بگویید  کجا هستم و چگونه میتوانم به موقع به قرارم برسم؟ آن مرد پاسخ داد: شما الان در ارتفاع 6 متری سطح زمین و در عرض جغرافیایی 35،14،52 و طول جغرافیایی 52،26،17 قرار دارید. مرد بالن سوار پرسید: آیا شما مشاور هستید؟ و مرد گفت بله از کجا با این دقت توانستید شغل مرا حدس بزنید؟ مرد بالن سوار گفت اطلاعات شما بسیار دقیق بود، ولی کمترین فایده ای برای من نداشت. زیرا به من نگفتید برای اینکه به قرارم برسم باید به کدام طرف بروم ودقیقا کی به قرار خواهم رسید! مشاور گفت: آیا شما پیمانکار هستید؟ و مرد بالن سوار گفت: بله شما از کجا توانستید به شغل من پی ببرید؟ مشاور گفت: به این دلیل که شما بدون اینکه بدانید به کدام سمت و چگونه حرکت کنید اقدام کرده اید و مسئولیت این ضعف خودتان را هم بر دوش دیگران قرار میدهید!

جوابی که من نوشتم به نظر خودم کامل و تحلیلی بود! با تحلیل جمله به جمله این متن به مواردی میرسیم که از باب اختصار به قسمتهایی از آن اشاره میکنم:

-اولا به نظر میاید بهتر است "سیستم مدیریتی" ما به جای پیمانکار به عنوان بالن سوار می آمد. چون پیمانکار مجری طرح ارائه شده (جه خوب و چه بد) است ونقش تعیین کننده ای در فرایند تصمیم گیری و راهبری ندارد.

-در جمله اول، شخص، "در حین حرکت" به یاد میاورد که قرار "بسیار مهمی" دارد. این امر نشان دهنده عدم حس مسئولیت و بی توجهی اوست. اینکه خودش هم نمیدانست کجاست نشان دهنده ضعف اطلاعات اولیه اش برای اقدام است.

-وقتی که ارتفاعش را کم کرد به اولین شخصی که رسید راهنمایی خواست، حال آنکه صلاحیت فرد برای راهنمایی، مورد بررسی قرار نگرفته بود.

-مشاور بدون در نظر گرفتن اطلاعات مورد نیاز فرد صرفا به ارائه اطلاعات محض و خام اقدام کرد. این همان اتفاقی است که غالبا در سیستم مشاورین ما میفتد و اندوخته های آکادمیک خود را بدون همسازی با واقعیات به کار میبرند.

-پیمانکار(و به نظر من سیستم مدیریتی) بدون کسب اطلاعات تکمیلی به همان اطلاعات ناقص اکتفا و آن را مبنای قضاوت خود در مورد بی فایده بودن مشاوره قرار داد. همان اتفاقی که غالبا در کشور ما تکرار و به تعویض پی در پی مشاورین برای یک پروژه می انجامد.

-در پایان مشاور هم با فرافکنی و راهبرد فرار به جلو، همان راهبرد مرسوم و کارا در کشورمان، سعی کرد ضعف خود در مشاوره صحیح را به پای ایرادات سیستماتیک پیمانکار (و باز به نظر من سیستم مدیریتی) بیاندازد.

موارد دیگری هم در توجیه وقوع این رویداد در برگه امتحان نوشته بودم که ذکر آن باعث تطویل بحث میشود. معهذا با حس پیروزمندانه ای از تحلیلی جانانه برگه را تحویل دکتر دادم و به خوابگاه رفتم. در طول مسیر به موضوع سوال و تطبیق آن با تجربیات خودم فکر میکردم. از آنجا که شب قبل امتحان مشغول درس خواندن! بودم کمی خوابیدم و جالب آنکه موقع بیدار شدن موضوع کماکان در ذهنم بود. وطی چند ثانیه به کند ذهنی خودم پی بردم که چه آسان پاسخ منطقی و دو،سه کلمه ای این سوال را با تحلیل به خیال خودم منطقی جایگزین کرده ام! به سایت خوابگاه رفتم و ای-میلی با این مضمون به دکتر پیران نوشتم:

جناب آقای دکتر با سلام. سوال امتحان شما ذهن من را تا الان درگیر کرده! پاسخ بسیار ساده بود: از روی طول و عرض جغرافیایی میشد تشخیص داد که این مکالمه قطعا در ایران اتفاق افتاده! باید بگویم من و تمام کسانی که به این موضوع بی توجهی کردیم هم، در ایران زندگی میکنیم و در آینده یا مشاور خواهیم بود یا پیمانکار!

 

پانوشت: اعداد طول و عرض حدودی است و نزدیک به اعداد آمده در سوال است!

 

 

ارسال شده توسط امیرحسین دهقانی در ساعت ۴:۵۰ ب.ظ |